* شعر صفر عاشقی *
چه بی رمق رد شدیم از لحظه ها
چه بی اثر شد تداعی خاطره ها
چه امیدی که سر شد در عاشقی
چه لحظه ها و ثانیه هایی که گذشت در عاشقی
چه بی ثمر بود عشقی که سپری شد
چه روزهایی که بی عشق به سر شد
شبی را یاد دارم که دلم پر میزد به سویت
زمان 00:00 عاشقی که پر میشد از سکوتت
آن لحظه شیرین ترین لحظه عمرم بود
سکوتی که حاکی از عشق و وفا و صبرت بود
صبر شیرین لحظه 00:00 عاشقی
سکوتم را میشکست در عمق عاشقی
کاش قلبم پر از درد تنهایی نبود
کاش چهره ام پر از پریشانی نبود
کاش باز هم پر میشد از عشق لحظه های من
کاش ساده رد نمیشدی از نگاههای من
* پریسا ختائی *