* شعر تیغ *
با تیغ اسمتو نوشتم
بین رگ های دستم
پشت پنجرہ کلی گریه کردم
پر خون شـده بود دستم
روی دستم با خون
اسم مقدست نوشته
یکی تو گوشم میخونه
آغوشت تکه ای از بهشته
با تیغ اسمتو نوشتم
ولی تو نبـودی ڛرنوشتم
این شعرام واسه توست
همشو از نو نوشتم…
* کوثر تبرائی *