دلتنگی هایی که نمیشود بیان کرد
گرچه ناگفته هایی میتوان تحریر کرد
شب هایی که تا دیرگاه چشم به راهمی
آنگاه از چشم انتظاری به خواب فرو می روی
هر صبحدم به امید تو راهی پیشه می شوم
شامگاه دلتنگ تو به راهی کاشانه می شوم
گرچه خواه کسی داند از دلتنگی هایمان
خواه کسی یاری کند از بهر رخسارمان
این جانانه از بهر رخسار بی تابی می کند
دگر این عشق تاب هجران ندارد