خلاصه داستان لحظه های عاشقی خاص :
یه پسره و دختره از طریق اینترنت با هم آشنا میشن… بعد رفته رفته عاشق هم میشن اما یه سری ماجرا هایی پیش میاد و از هم جدا میشن و هر دو با شخص دیگه ای ازدواج میکنن… اما بعد ازدواج…
قسمت اول داستان لحظه های عاشقی خاص :
تابستون بود و امتحانات ترم تازه تموم شده بود ، دنبال یه مشغولیت بودم که
خودمو سرگرم کنم… یه روز دوستم فرشاد گفت من تو یه چت رومی عضوم
و تو هم بیا عضو شو خیلی خوبه و خوش میگذره… منم تا حالا به چت روم
نرفته بودم و هیچ اطلاعاتی ازش نداشتم ! از فرشاد خواستم که بهم یاد بده
و قرار بر این شد که عصر ساعت 7 بریم به کافی نت و اونجا برام یاد بده…
عصر شد و حاضر شدم و راه افتادم به طرف کافی نت ، تو راه زنگ زدم به فرشاد
اونم تو راه بود اومد و باهم رفتیم داخل کافی نت و شروع به توضیح دادن کرد…
تقریبا یه ساعتی تو کافی نت و چت روم بودیم و بعد اومدیم بیرون یکم دور زدیم
و رفتیم تو پارک نشستیم شب ساعت 9 بود که راه افتادیم بیاییم به سمت خونه…
خونه فرشاد اینا هم 2 کوچه بالاتر از کوچه ما بود ، از فرشاد خدافظی کردم و رفت
خونشون منم راه افتادم اومدم خونه ، اومدم تو… مادرم ، پدرم ، خواهرم نشسته بودند..
سلام کردم و رفتم تو اتاقم لباس هامو عوض کردم… میخواستم کامپیوتر رو روشن کنم
که دیدم مامان صدام کرد : آرش شام حاضره بیا… منم سریع از اتاقم اومدم بیرون و
دیدم خواهرم آرزو داره سفره رو پهن میکنه و مامان هم غذا ها رو میاره…
ادامه داستان در کتاب pdf جهت دانلود…
آرشیو تمامی داستان و رمان های zahra
آرشیو تمامی داستان و رمان های علی روشن
سلآم
خیلی رمان قشنگی بود
رمان که نه داستان کوتاه ولی بازم داستان قشنگ داشت
توی یه قسمتش متنا دو بار تکرار شده همونجایی ک مربوط به فرشاده بود فک کنم
سلام ممنون… 🙂
اون قسمت هم اصلاح شد مرسی که اطلاع دادین…
سلام اگه منم بخوام داستانم منتشر کنید باید چه کارهای انجام بدم فایل رو خودتون PDFمی کنید؟؟؟>……………
سلام
میتونین در انجمن ثبت نام کنید و شروع به تایپ کنید..
پس از اتمام تمامی کارهای لازم رو خودمون انجام میدیم
و در سایت بصورت pdf منتشر میکنیم.. 🙂