افرادی که علاقه به دلنوشته و شعر دارند برای اینکه بتوانند دست نوشته ، شعر ، عکس نوشته و دکلمه های خود ...
-
بعضی از افراد برای اینکه بتوانند داستان و رمان های خود را عرضه کنند و یا اینکه برای درآمدزایی، داستان و رمان ...
- دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵
- اشعار عاشقانه
- admin
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی پایان در نوسان بود
می‌آمد ، می رفت
می‌آمد ، می رفت
و من روی شن های روشن بیابان
تصویر خواب کوتاهم را می کشیدم
خوابی که گرمی دوزخ را نوشیده بود
و در هوایش زندگی ام آب شد
خوابی که چون پایان یافت
من به پایان خودم رسیدم
من تصویر خوابم را می کشیدم
و چشمانم نوسان لنگر ساعت را در بهت خودش گم کرده بود
چه گونه می شد در رگ های بی فضای این تصویر
همه گرمی خواب دوشین را ریخت
تصویرم را کشیدم
چیزی گم شده بود
روی خودم خم شد
حفره ی در هستی من دهان گشود
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی پایان در نوسان بود
و من کنار تصویر زنده خوابم بودم
تصویری که رگ هایش در ابدیت می تپید
و ریشه نگاهم در تار و پودش می سوخت
این بار
هنگامی که سایه لنگر ساعت
از روی تصویر جان گرفته من گذشت
بر شن‌های روشن بیابان چیزی نبود
فریاد زدم
تصویر را باز ده
و صدایم چون مشتی غبار فرو نشست
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی پایان در نوسان بود
می آمد ، می رفت
می آمد ، می رفت
و نگاه انسانی به دنبالش می دوید
* سهراب سپهری *
- 2621 روز پيش
- 2,690 بار
- 3 لایک
- 0 کامنت
شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۶-
دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۶
-
دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵
-
پنجشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۶
-
پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵
-
جمعه ۹ مهر ۱۳۹۵
-
جمعه ۲۶ شهریور ۱۳۹۵
-
پنجشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۶
-
دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶
-
پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۵
-
شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵
-
یکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱
- اس ام اس عاشقانه 16
- اشعار عاشقانه 59
- تصاویر عاشقانه 24
- تکست گرافی 26
- جملات عاشقانه 4
- جملات کوتاه 272
- داستان عاشقانه 8
- داستان کوتاه 27
- داستانک 35
- رمان عاشقانه 11
- موضوعات مختلف 15
-
3,759 بار
-
2,910 بار
-
2,659 بار
-
2,635 بار
-
2,500 بار
-
2,436 بار
-
پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۹
-
یکشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۵
-
دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۵
-
پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۵
-
یکشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۵
-
شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵
-
یکشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۶
-
542 روز پيش
-
553 روز پيش
-
558 روز پيش
-
562 روز پيش
-
564 روز پيش
-
565 روز پيش
-
567 روز پيش
-
572 روز پيش
-
577 روز پيش
-
578 روز پيش
- حمید : بهاره رمانت عالی بود اون قسمت که با ارمان رو به رو میشی بعد پیدا شدنت کلی گریه ک...
- Zahra : سلام ای کاش معنیش رو هم میذاشتین...
- admin : با سلام و احترام تشکر از زحماتتان سپاس از نوشتن این داستان های بسیار زیبا....
- حمید درکی : درود و تشکر ویژه بابت محبت و تقبل زحمت و البته تلاش وافر و همت عالی خوب شما در ع...
- admin : سلام و احترام تشکر از دیدگاه خوب و داستان زیباتون....
» درباره ما بیشتر بدانید... »
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.