ساعت صفر عاشقی
دلم رمیده از عشقی که ساعتش صفر است !
نماد لحظه ی اوجش علامتش صفر است !
دگر گسسته ام از این دو صفر طولانی
که ابتداش ، میانش ، نهایتش صفر است !
چگونه بود که عشقی که با تو فهمیدم
به آنچه حافظ و سعدی شباهتش صفر است !
به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
ولی چه فایده وقتی لیاقتش صفر است !
رسیده لحظه ی آخر ، برو خداحافظ !
که قلب من به تو دیگر ارادتش صفر است.