داستان کوتاه رفیق سرباز
♥ نام داستان : رفیق سرباز
♥ ژانر داستان : احساسی – اجتماعی – پند آموز – غمگین
♥ تعداد صفحات : 2
♥ حجم : 314 kb
♥ ساخته شده : pdf
برای مشاهده و دانلود کتاب به ادامه مطلب مراجعه کنید…
داستان کوتاه رفیق سرباز :
داستان درباره سربازی است که پس از جنگ ویتنام می خواست به خانه خود بازگردد…
سرباز قبل از این که به خانه برسد ، از نیویورک با پدر و مادرش تماس گرفت و گفت :
پدر و مادر عزیزم ، جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه بازگردم…
ولی خواهشی از شما دارم…
رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم
پدر و مادر او در پاسخ گفتند : ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم
پسر ادامه داد : ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید،
او در جنگ به شدت آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یک دست و یک پای خود را
از دست داده است و جایی برای رفتن ندارد و من می خواهم که اجازه دهید او با ما زندگی کند
پدرش گفت : پسر عزیزم ، متأسفیم که این مشکل برای دوست تو بوجود آمده است
ما کمک می کنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا کند
پسر گفت : نه ، من می خواهم که او در منزل ما زندگی کند
آنها در جواب گفتند : نه ، فردی با این شرایط موجب دردسر ما خواهد بود
ما فقط مسئول زندگی خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را
برهم بزند بهتر است به خانه بازگردی و او را فراموش کنی
در این هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند.
چند روز بعد پلیس نیویورک به خانواده پسر اطلاع داد که فرزندشان در سانحه
سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها مشکوک به خودکشی هستند.
پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورک پرواز کردند و برای شناسایی جسد پسرشان
به پزشکی قانونی مراجعه کردند با دیدن جسد ،
قلب پدر و مادر از حرکت ایستاد پسر آنها یک دست و پا داشت !
پایان.