تبلیغات
تبلیغات
طراحی سایت
لاو اسکین
تم اسکای
  • هنگام طراحی سایت عاشقانه چه ویژگی هایی باید رعایت شود
    افرادی که علاقه به دلنوشته و شعر دارند برای اینکه بتوانند دست نوشته ، شعر ، عکس نوشته و دکلمه های خود ...
  • چه نکاتی باید در طراحی سایت داستان و رمان رعایت شود
    بعضی از افراد برای اینکه بتوانند داستان و رمان های خود را عرضه کنند و یا اینکه برای درآمدزایی، داستان و رمان ...
دانلود داستان کوتاه غمگین ساعت قرار

داستان ساعت قرار

نام داستان : ساعت قرار

ژانر داستان : عاشقانه – احساسی – غمگین

تعداد صفحات : 3

حجم : 307 kb

ساخته شده : pdf

برای مشاهده و دانلود کتاب به ادامه مطلب مراجعه کنید…

داستان ساعت قرار :

نشسته بودم رو نیمکت پارک ، گنجشک ها را می شمردم تا بیاید… سنگ می انداختم بهشان

می پریدند ، دورتر می نشستند کمی بعد دوباره بر می گشتند ، جلوم رژه می رفتند ساعت از

وقت قرار گذشت نیامد ! نگران ، کلافه ، عصبی شدم شاخه گلی که دستم بود سر خم کرده

داشت پژمرده میشد…

طاقتم طاق شد از جام بلند شدم ناراحتیم را سر گنجشک ها خالی کردم

گل را هم انداختم زمین ، پاسارش کردم… گل برگ هاش کنده ، پخش ، لهیده شد بعد ،

یقه ی پالتوم را دادم بالا ، دست هام را کردم تو جیب هاش ، راهم را کشیدم رفتم…

نرسیده به در پارک ، صداش از پشت سر آمد ، صدای تند قدم هاش و صدای نفس نفس هاش

! برنگشتم به‌ روش ! حتی برای دعوا ! مرافعه ، قهر…

از در خارج شدم خیابان را به دو گذشتم هنوز داشت پشتم می‌ آمد !

صدا پاشنه‌ی چکمه‌ هاش را می‌ شنیدم می‌ دوید و صدام می‌ کرد….

آن‌ طرف خیابان ، ایستادم جلو ماشین هنوز پشتم بهش بود ،

کلید انداختم در را باز کنم بنشینم و بروم برای همیشه…

باز کرده نکرده صدای بووق و ترمزی شدید و فریاد ناله ‌ای کوتاه ریخت تو گوش‌ هام…

تندی برگشتم دیدمش پخش خیابان شده بود ، به‌ رو افتاده بود جلو ماشینی که بهش زده بود

و راننده‌ اش هم داشت تو سر خودش می‌ زد…

سرش خورده بود رو آسفالت ، پکیده بود و خون راه کشیده بود می‌ رفت سمت جوی کنار خیابان !

ترس‌خورده ، هول دویدم طرفش بالا سرش ایستادم….

مبهوت ، گیج ، منگ ، هاج و واج نگاهش کردم…

توو دست چپش بسته‌ی کوچکی بود کادو پیچ ، محکم چسبیده بودش ،

نگاهم رفت ماند رو آستین مانتوش که بالا شده ، ساعتش پیدا بود…

ساعت (16:16) نگاهم برگشت ساعت خودم را سکید ! ساعت (17:16) !

گیج ، درب و داغان نگاه ساعت راننده‌ ی بخت برگشته کردم ،

عدل ساعت (16:16) بود !

پایان…

دانلود داستان ساعت قرار

طراحی سایت
  • 2535 روز پيش
  • 5,049 بار
  • 8 لایک
  • 1 کامنت
https://www.mylovekade.ir/?p=2475
لینک کوتاه:
نظرات این مطلب
  • ناشناس
    چهارشنبه 1 آبان 139808:16

    سلام.وبسایت جالبی دارید.ممنون

مطالب پیشنهادی
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • حمید : بهاره رمانت عالی بود اون قسمت که با ارمان رو به رو میشی بعد پیدا شدنت کلی گریه ک...
  • Zahra : سلام ای کاش معنیش رو هم میذاشتین...
  • admin : با سلام و احترام تشکر از زحماتتان سپاس از نوشتن این داستان های بسیار زیبا....
  • حمید درکی : درود و تشکر ویژه بابت محبت و تقبل زحمت و البته تلاش وافر و همت عالی خوب شما در ع...
  • admin : سلام و احترام تشکر از دیدگاه خوب و داستان زیباتون....
درباره سایت
لاو کده با موضوع : مطالب ، داستان ، رمان و... عاشقانه در تاریخ : 1395/4/1 با هدف ارائه بهترین و بروز ترین مطالب فعالیت خود را آغاز کرده... برای اشتراک گذاری مطالب و داستان و رمان و... خود عضو انجمن شده و مطالب خود را در لاو کده به اشتراک بگذارید.... در صورت داشتن هرگونه انتقاد و پیشنهاد با کمال میل در خدمتیم... لاو کده در ستاد ساماندهی جمهوری اسلامی ایران ثبت شده و کلیه مطالب و فعالیت ها مطابق قوانین جمهوری اسلامی ایران میباشد.
» درباره ما بیشتر بدانید... »
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سایت عاشقانه لاو کده " بوده و هرگونه کپی برداری ممنوع می باشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.