داستان کوتاه مهر پدری
♥ نام داستان : مهر پدری
♥ ژانر داستان : احساسی – پند آموز
♥ تعداد صفحات : 2
♥ حجم : 284 kb
♥ ساخته شده : pdf
برای مشاهده و دانلود کتاب به ادامه مطلب مراجعه کنید…
داستان کوتاه مهر پدری :
مردی سالخورده با پسر تحصیل کردهاش روی مبل خانه خود
نشسته بودند… ناگهان کلاغی کنار پنجرهشان نشست !
پدر از فرزندش پرسید : این چیه ؟
پسر پاسخ داد : کلاغ…
پس از چند دقیقه دوباره پرسید : این چیه ؟
پسر گفت : بابا من که همین الان بهتون گفتم…
پسر گفت : بابا من که همین الان بهتون گفتم کلاغه….
بعد از مدت کوتاهی پیر مرد برای سومین بار پرسید : این چیه ؟
عصبانیت در پسرش موج میزد و با همان حالت گفت : کلاغه… کلاغ !
پدر به اتاقش رفت و با دفتر خاطراتی قدیمی برگشت…
صفحه ای را باز کرد و به پسرش گفت که آن را بخواند…
در آن صفحه این طور نوشته شده بود : امروز پسر کوچکم 3 سال دارد
و روی مبل نشسته است هنگامی که کلاغی روی پنجره نشست
پسرم 23 بار نامش را از من پرسید و من 23 بار به او گفتم که نامش کلاغ است…
هر بار او را عاشقانه بغل میکردم و به او جواب می دادم و به هیچ وجه عصبانی نمی شدم
و در عوض علاقه بیشتری نسبت به او پیدا میکردم….
پایان.