شما اینجا هستید :
صفحه اصلی »
1396 »
شهریور
بگذار قرمز ها و ابی ها به جنگشان برسند
من هنوز تکلیفم را با قهوه ایی عسلی چشمات روشن نکردام
- 2417 روز پيش
- 2,239 بار
- 3 لایک
- 0 کامنت
اگه هنوزم بعد از چند سال گاهى وقتا پروفایلمو چک میکنى
و فکر اینکه عکسم دونفره باشه، آزارت میده...
اگه هنوز عاشقانه هامو میخونى و به خودت میگیرى...
اگه هنوز گاهى وقتا چشماتو میبندى و به رویاهایى که با هم میبافتیم
فکر میکنى و ناخودآگاه یه لبخند روى صورتت میشینه...
یعنى من جاى درستى رو هدفگیرى کردم !
حتى اگه هفتاد سال دیگه ام بگذره، نمیتونى ...
- چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۶
- داستانک
- fatimaw
اولین باری که بعد از کلی وقت دیدمش ، وقتی یک جورهایی هنوز دلخور بودیم و سرسنگین ،
گفتم : اگه یه روزی بفهمی من یه مریضی خیلی سخت دارم چیکار میکنی؟
اخم کرد و پرسید : یعنی چی ؟
دوباره گفتم : یعنی همین دیگه ، فکر کن من الان بیمارم ، مریضیم هم خیلی سخت و حتی... کشنده ست...
فنجان چایش را ...
- 2419 روز پيش
- 2,680 بار
- 3 لایک
- 0 کامنت
میخواستم کسی را داشته باشم مانند خودم ، که هر گاه از چیزی شادم ، حتی یک اتفاق کوچک مسخره ، که اگر به کسی بگویم مسخره ام میکند ، به او بگویم تا دیوانه وار با من بخندد بدون اینکه بترسم از مسخره شدن ، کسی راداشته باشم که هر گاه جایی دلم لرزید ، کسی را دوست داشتم ...
- 2419 روز پيش
- 2,789 بار
- 1 لایک
- 0 کامنت
غمگین تر از پرستوی جا مانده از کوچ،
و اقاقی خواب مانده در بهار ،
و غمگین تر از شاپرکی پر سوخته
منم…!
وقتی که
لمس لبخند زییایت
آرزویی باشد برای من …
و در هراس باشم
از زمستانی که گویی
قلب ها را نشانه رفته است
- 2420 روز پيش
- 2,687 بار
- 4 لایک
- 0 کامنت