داستان خواستگاری در متروپل به قلم حمید درکی
خلاصه داستان خواستگاری در متروپل به قلم حمید درکی
داستان در مورد دختر مسیحی به نام میلا و پسری به نام پرهام هست که این دو عاشق هم هستند می خوان باهم ازدواج کنند ولی پدر پرهام مخالف این ازدواج هست در یک شبی پرهام و میلا دست در دست هم جایی ...
- 544 روز پيش
- 2,673 بار
- 21 لایک
- 2 کامنت
داستان شیرزن جاده ها به قلم حمید درکی
خلاصه داستان شیرزن جاده ها به قلم حمید درکی
داستان درمورد مردی به نام رحمان هست که کامیون داره و باهاش کار می کنه رحمان یک شاگرد به اسم اصغر داره که اصغر آدم طمعکاری طی یه دسیسه چینی باعث میشه که رحمان دچار سانحه بشه این وسط زن رحمان مولود که ...
- 555 روز پيش
- 2,156 بار
- 18 لایک
- 0 کامنت
داستان بانوی موتور سوار به قلم حمید درکی
خلاصه داستان بانوی موتور سوار به قلم حمید درکی
داستان در مورد دختر موتور سواری هست که پی جریانی موتورش دزیده میشه پدرش نابیناس داخل موتور انسولین هست ، چون پدرش باید انسولین تزریق کنه اما انسولین داخل جعبه موتور که دزدیده شده و ادامه ماجرا...
- 560 روز پيش
- 2,514 بار
- 30 لایک
- 0 کامنت
داستان آقای کتاب به قلم حمید درکی
خلاصه داستان آقای کتاب به قلم حمید درکی
داستان در مورد مردی هست که تمام سرمایه اش کتاب هست و جونش به جون کتاباش بسته است به طوری هر کسی که اهل کتاب نبود مسخره می کرد و کتاباش به هیچکس نمی داد تا اینکه برحسب اتفاق دچار مریضی میشه و مجبوره برای ...
- 565 روز پيش
- 2,174 بار
- 29 لایک
- 0 کامنت
سال هاست که عاشقت هستم اما
ماه هاست که نتوانستم آغوشم بگیرمت
هفته هاست که نتوانستم چهره ی ماهت را ببینم
روز هاست که نتوانستم صدایت را بشنوم
زمان میگذرد و این دلتنگی ادامه دارد
دلتنگ آغوش گرفتنت
دلتنگ بودنت کنارم
دلتنگ خیره شدن به چشمانت
دلتنگ لمس دستانت
دلتنگ قدم زدنمان
دلتنگ آرامش وجودت
"تکست : علی روشن"
- 567 روز پيش
- 2,105 بار
- 7 لایک
- 0 کامنت